آسیب شناسی طلاق:
طلاق تأثیرات متفاوتی بر زن و مرد می گذارد و این تأثیر می تواند برحسب شرایط متفاوت باشد یعنی برای بررسی این مورد ابتدا باید علت طلاق را مورد توجه قرار داد. مثلاً زنی که به علت اعتیاد همسر از او جدا شده و حضانت و سرپرستی فرزندان را نیز بر عهده گرفته است طبیعی است در خانه پدری جایگاه خوبی نداشته و مجبور است برای تأمین هزینه های زندگی خود و فرزندانشان از هر راهی کسب درآمد کند که متأسفانه عده ای از زنان مطلقه به باندهای فساد گرایش پیدا می کنند. یکی دیگر از تبعات و تأثیرات طلاق بر زندگی زنان مطلقه به وجود آمدن پدیده تکدی گری است زیرا هیچ نهاد و سازمانی در جامعه عهده دار مسئولیت حمایت مادی و معنوی از زنان مطلقه و کودکان طلاق نیست (تایبر، 1372).
تأثیر طلاق بر روی مردان نیز به صورت ناهنجاری ها بروز می کند به عبارت دیگر وقتی مردی از همسر خود جدا می شود با مشکلات و ناراحتی های روحی و روانی فراوانی روبه رو می شود، زیرا او دیگر حاضر نیست و نمی تواند برای ادامه زندگی به درون خانواده پدری خود بازگردد بنابراین ترجیح میدهد که در خانه ای به صورت تنها و مجردی زندگی کند این گونه مردان معمولاً برای رهایی از تنهایی به دوستان ناباب پناه برده و به فساد اخلاقی گرایش پیدا می کنند. از سایر تبعات طلاق بر روی مردان میتوان گرایش آنها به سوی استعمال مواد مخدر و الکل اشاره کرد. مردان تحت چنین شرایطی برای فراموش کردن مشکلات سعی می کنند از این گونه مواد به عنوان آرامش بخش و تسکین دهنده استفاده کنند. گرایش به سرقت، جیب بری و… از سایر تأثیرات طلاق بر روی مردان مطلقه است.
طلاق به هر دلیل درست یا نادرست پیامدهایی دارد، هم برای فرد و هم برای اجتماع و فرزندان طلاق در بهترین حالت شاید ترحم محیط و افراد پیرامون خود را دریافت کنند و زندگی بعد از طلاق به معنی یک زندگی ناقص است که غالبا زنان و فرزندان بیشترین آسیب را متحمل خواهند شد و دو نیمه شدن خانواده در اغلب موارد اثرات روحی، روانی، و اقتصادی دراز مدتی را بر جمیع اعضای خانواده و حتی اطرافیان بر جای خواهد گذاشت که مهمترین این آسیب ها عبارتند از:
- فساد اخلاقی
- ایجاد روحیه پرخاشگری
- بحرانهای اقتصادی و عواقب آن
- بوجود آمدن زمینه اضطراب
- بوجود آمدن زمینه وسواس و عدم امنیت
- بی قراری و فرار از منزل
- سوء ظن و حسادت
- انکار حقایق و وقایع
- ارضا نشدن نیازها و واکنش منفی نشان دادن
- فقدان انعطاف و صمیمیت
- روابط نامطلوب
- حصر و زندان
- اعتیاد و ولگردی (همان منبع).
5-3-1-2- طلاق خاموش
تنها در جامعه، طلاق شرعی نداریم گاهی در خانواده ها طلاق عاطفی به وجود می آید و باعث ایجاد روابط عاطفی ضعیف در خانواده می شود که آثار منفی آن از طلاق بیشتر است و باعث گریزان شدن فرزندان از محیط خانواده می شود، زیرا بچه ها در طلاق به یک آرامش نسبی در محیط خانه دست مییابند. هر چه همبستگی و تعامل در محیط خانواده کاهش یابد فردگرایی بیشتر می شود و هر فرد هر کاری که می خواهد انجام می دهد در نتیجه میزان آسیب افزایش می یابد.
طلاق خاموش به عنوان یک طلاق غیررسمی، موذیانه در کمین روابط همسران نشسته است و شاید بیراه نباشد که بگوییم اصلی ترین قربانیان را از میان فرزندان خانواده انتخاب می کند. کودکان شاهد احترام متقابل بین پدر و مادر نیستند و محبت و عاطفه جای خود را به پرخاشگری داده است. در این شرایط، دور از انتظار نیست که کودکان هم مثل والدین، برای تحمل شرایط، به کناره گیری از روند زندگی عادی روی بیاورند و به گفته آسیب شناسان اجتماعی بیشترین افراد بزهکار جامعه را تشکیل می دهند. فرجاد در پژوهش خود نشان میدهد در خانه هایی که والدین به طور مستمر با یکدیگر درگیری دارند؛ نبود روابط عاطفی بین والدین و خشونت عامل اصلی در بزهکاری نوجوانان و جوانان محسوب می شود.
آسیب شناسی طلاق بر زن و مرد:
اکثر تحقیقات که در سالهای اخیر صورت گرفته نشان می دهد در خانواده هایی که یکی از والدین در آن حضور ندارد رشد عاطفی، اجتماعی و حتی عقلی کودکان آسیب دیده است. در احساسات کودکان خانواده گسسته، اضطراب و ناایمنی، بی اعتمادی و همچنین بدبینی و سوء ظن و احساس محرومیت دایم از پدر و مادردیده می شود. البته خانوادهی گسسته به خودی خود اثر مخرب ندارد بلکه کیفیت این جدایی مهم است، مثلاً اگر طلاق در سالهای اول زندگی صورت گیرد تأثیرات سوء آن بیشتر از مرگ یکی از والدین خواهد بود.
مهمترین اثری که طلاق بر فرد مطلقه دارد احساس جدا شدن، تنهایی و منزوی شدن فرد است که این اتفاق احتمال سوء تعبیر و حتی خودکشی را افزایش میدهد در اینجاست که فرد از زندگی لذت نمیبرد و احساس پوچی میکند. بااین احساس، بدبینی فرد نسبت به جنس مخالف و تعمیم آن نسبت به سایر افراد جامعه شکل میگیرد. یک عامل که باعث تشدید این حس میشود، ترحم افراد جامعه نسبت به این افراد است و یا برچسب هایی است که به آنها میزنند. در نتیجه فرد احساس کمبود بیشتری کرده و تنهایی او تشدید میشود. از طرفی دلسوزی بیش از حد اطرافیان و جامعه نیز باعث مشکلات روحی در افراد مطلقه و احساس بی اعتمادی در آنها میشود (شکرکن، 1385).
طلاق تأثیرات متفاوتی بر زن و مرد میگذارد و این تأثیر میتواند برحسب شرایط، متفاوت باشد و بستگی به این دارد که علت طلاق چه بوده. مثلاً زنی که به علت اعتیاد همسرش از او جدا شده و حضانت و سرپرستی فرزندان را نیز بر عهده گرفته است طبیعی است که در خانه پدری جایگاه خوبی نداشته و مجبور است برای تأمین هزینههای زندگی خود و فرزندانشان از هر راهی کسب درآمد کند که متأسفانه عده ای از زنان مطلقه به باندهای فساد گرایش پیدا میکنند.یکی دیگر از تبعات و تأثیرات طلاق بر زندگی زنان مطلقه به وجود آمدن پدیده «قاچاق زنان» است زیرا هیچ نهاد و سازمانی در جامعه عهده دار مسئولیت حمایت مادی و معنوی از زنان مطلقه و کودکان طلاق نیست.
تأثیر طلاق بر روی مردان نیز به صورت ناهنجاری ها بروز میکند؛ به عبارت دیگر وقتی مردی از همسر خود جدا می شود با مشکلات و ناراحتیهای روحی و روانی فراوانی روبه رو میشود، زیرا او دیگر حاضر نیست و نمیتواند برای ادامه زندگی به درون خانواده پدری خود بازگردد؛ بنابر این ترجیح میدهد که در خانه ای به صورت تنها و مجردی زندگی کند. این گونه مردان معمولاً برای رهایی از تنهایی به دوستان ناباب پناه برده و به فساد اخلاقی گرایش پیدا میکنند. از سایر تبعات طلاق بر روی مردان میتوان به گرایش آنها به سوی استعمال مواد مخدر و الکل اشاره کرد. مردان تحت چنین شرایطی برای فراموش کردن مشکلات سعی میکنند از این گونه مواد به عنوان آرامش بخش و تسکین دهنده استفاده کنند. گرایش به سرقت، جیب بری و… از سایر تأثیرات طلاق بر روی مردان مطلقه است.
تحقیق ظهیرالدین و خداییفر (1382)، در اصفهان نشان داد رفتارهای تعاملی، روابط مختل بین فردی، خلقبیثبات، خودبیمار انگاری، بدگمانی، اختلال انطباق، افسردگی، انزوا، تفکر غیرمعمول، اضطراب، وسواس و هراس بیشترین یافتهها در نیمرخ شخصیتی مراجعین طلاق بود.
در تحقیقی به بررسی و مقایسهی سلامت روانی فرزندان و مادرانی که حضانت فرزندانشان را دارند با فرزندان و مادرانی که حضانت فرزندانشان از آنها سلب شده است پرداخته شد،نتایج یافتهها نشان داد که:1-بین سلامت روانی مادرانی که حضانت فرزندانشان را به عهده دارند با مادرانی که حضانت فرزندانشان از آنها سلب شده است، به استثنای خرده مقیاس کنش اجتماعی، تفاوت معناداری وجود ندارد.2-بین سلامت روانی فرزندانی که حضانت آنها بر عهدهی مادرانشان است با فرزندانی که حضانت آنها از مادرانشان سلب شده، تفاوت معناداری وجود دارد.3-بین سلامت روانی مادران و سلامت روانی فرزندان آنها تفاوت معناداری وجود دارد(حسینیان، 1382).
در پژوهش دیگری نشان داد که زوجهاى متقاضى طلاق از لحاظ سازگارى در زیر مقیاسهاى روانشناختى شامل جنبه شناختى، اجتماعى، رفتارى، عاطفى، رفتار جنسى و رفتار مذهبى(به عنوان یک مقیاس مستقل) با زوجهاى عادى تفاوت معنىدار داشتهاند.این پژوهش تفاوتهاى معنىدار بین زوجهاى متقاضى طلاق وعادى، در مورد همشهرى بودن یا نبودن، طول مدت ازدواج زوجها، میانگین سنى زوجهاى متقاضى طلاق و زوجهاى عادى را نیز نتیجهگیرى کرده است (شکرکن، 1385).