که فرد بدون نقص شنوایی میتواند در محیطی کاملاً ساکت آن را بشنود. در طرف دیگر مقیاس، 125 تا 140 دسیبل نقطهای را نشان میدهد که در آن صدا به قدری شدید است که باعث درد میشود.
در حالی که صدا ماهیتی فیزیکی دارد، سر و صدا227 مفهومی روانشناختی است که به عنوان صدای نامطلوب تعریف شده است. صداهای بلند، با فرکانس بالا، غیرقابل پیشبینی و متناوب بیشتر به عنوان سر و صدا (قیل و قال) در نظر گرفته شدهاند به ویژه زمانی که آنها برخی فعالیتهای جاری را مختل سازند. نوع سر و صدا به خودی خود مدنظر نیست بلکه میزان نابهنجاری و اجتناب ناپذیری سر و صدا است که تعیین میکند چقدر باعث آزار افراد مختلف میشود (لوی، لبویر و ناتیورل228، 1991). همانند سایر محرکهای محیط اطراف، شواهدی قوی وجود دارد دال بر آن که سر و صدای بلند و غیرقابل تحمل برانگیزاننده است و انسانها نیز در حساسیتشان نسبت به سر و صدا با یکدیگر متفاوتند (کوهن و وینستین229، 1982؛ گلیس و سینگر230، 1972؛ تاپ231، 1989؛ وینستین، 1978).
وجود سر و صدای مداوم در خانه یا محل کار با کاهش شنوایی (الکساندر232، 1968؛ لیبو الیفانت233، 1968) و انواع مشکلات سلامتی به ویژه فشارخون بالا و صدمات جسمی همراه است (کامرون234، رابرتسون و زاکس235، 1972؛ کوهن236، ایوانز237، کرانتز238، استوکولز و کلی239، 1981؛ کوهن و وینستین240، 1980؛ کولیگان و مورفی241، 1982؛ دلینگر242، 1979؛ پترسون243، اگنستین244، تانیس245 و اگنستین، 1981).
برخی پژوهشگران عنوان داشتهاند که سطوح بالای سر و صدا با افزایش نرخ بستری شدن در بیمارستانهای روانی مرتبط است (نپ246، 1977).
رابطه پیچیدهای میان سر و صدا، یادگیری انسان و اجرای تکلیف وجود دارد و پژوهشگران در مورد این که چرا سر و صدا باید دارای چنین تأثیری باشد با یکدیگر هم عقیده نیستند (برادبنت247، 1978؛ پولتون248، 1977، 1978، 1979). اکثر تبیینها بر کیفیتهای تحریکزا و آشفتگی ساز سر و صدا تأکید دارند؛ اما سایر پژوهشگران عقیده دارند احساس کنترل فرد روی محیط نیز مهم است (گلیس و سینگر249، 1972؛ شرود250، هیگ251، هالپرن و مور252، 1977). تمام این تبیینها بیان میدارند که سر و صدا متناوب و غیرقابل تحمل بیشترین آزار دهندگی و آشفتگی را ایجاد میکند؛ گلیس سینگر و فریدمن253 (1969) نشان دادهاند که این نوع سر و صدا حتی بعد از آن که شخص دیگر آن را تجربه نکند، بر اجرای تکلیف اثر میگذارد.
اثرات سر و صدا بر یادگیری به جنسیت، سن و سطح تحصیلات فرد بستگی دارد (کریستی و گلیکمن254، 1980؛ زنتال255، 1983).
سر و صدای جدید، غیرعادی یا معنیدار به لحاظ روانشناختی به طریقی بر هر تکلیفی اثر میگذارد (کوهن و وینستین، 1982، کرایتر256، 1976، 1980)، اما برخی تکالیف به راحتی با هر سر و صدایی مختل میشوند. تکالیفی که به توجه متمرکز، به یادسپاری، توجه همزمان به چند چیز مختلف یا حفظ هشیاری نیاز دارند، به راحتی تحت تأثیر قرار میگیرند. از طرف دیگر کارهایی مثل ارزیابی دیداری، تحقیقی و تکراری که به قدرت و چابکی نیاز دارند کمتر تحت تأثیر سر و صدا قرار میگیرند (براد بنت، 1958؛ کوهن و وینستین، 1982؛ گلیس و سینگر، 1972؛ کرایتر، 1970؛ پولتون257، 1970؛ اسمیت258، 1991؛ تئولوگاس259، ویتون و فلیشمن260، 1974). در برخی شرایط اگر سر و صدا به توجه به هشیاری فرد کمک کند باعث بهبودی در عملکرد میشود (کورکوران261، 1962؛ پولتون، 1976؛ وارنر262، 1969). ایوانز و کوهن (1987) نتیجه گرفتند که اگرچه سر و صدا ظرفیت حافظه را کاهش میدهد ولی ممکن است پردازش اطلاعات را در حافظه فعال سرعت ببخشد و عملکرد در برخی تکالیف را آسان سازد.
تا اینجا اکثر پژوهشهای مربوط به اثرات سر و صدا بر عملکرد آزمایشگاهی متمرکز بودهاند اما مطالعات میدانی در موقعیتهای روزمزه نیز با دادههای آزمایشگاهی همخوانی دارند (محمودی، 1392: 98)
سر و صدا بر رفتار اجتماعی هم تأثیر دارد. ایلیارد و لینتل263 (1972) متوجه شدند که ارتباط اجتماعی کمی میان همسایگان پر سر و صدا وجود دارد. سایر مطالعات نشان دادند که ما در محیطهای پر سر و صدا در مقایسه با محیطهای آرام کمتر به دیگران کمک میکنیم (مئوس و کنون264، 1975؛ پیج265، 19770). سرانجام اینکه تعدادی از آزمایشات سر و صدا را با سطوح بالای پرخاشگری در موقعیتهای آزمایشگاهی مرتبط دانستهاند (دانرستین و ویلسون266، 1976؛ گین و انیل267، 1969؛ کانکنی268، 1975).
به طور خلاصه میتوان چنین گفت که محیط دور بر اشاره به جنبههای ناپیدای محیط فیزیکی دارد. عوامل این محیط شامل آب و هوا، ارتفاع، دما، نور، رنگ و سر و صدا بود. هر یک از این عوامل محیطی دارای تأثیراتی قوی و قابل پیشبینی بر رفتار و احساسات انسان هستند. تا حد زیادی حالات خلقی و هیجاناتی را که مردم تجربه میکنند محصول همین محیط است. حالات خلقی تحت تأثیر برانگیختگی فیزیولوژیایی و آمادگی هیجانی فرد قرار دارند.
واکنشهای در برابر محیط را میتوان به شکل گرایشی یا اجتنابی توصیف کرد و شدت این گرایشات در ما محصول میزان لذت فراخوانده شده توسط محیط است. محرابیان و راسل (1974) سه بعد برانگیختگی – آرمیدگی، خوشایندی- ناخوشایندی و تسلط و فرمانبرداری را برای پیشبینی حالات خلقی واکنش در برابر محیط پیشنهاد کردهاند. الگوی آنها نظریه سه عاملی هیجان نام دارد.
محرابیان (1976) مفهوم بار محیطی را برای توصیف میزان اطلاعات حسی محیطهای مختلف ارائه کرده است. محیطهای با بار حسی بالا مملو از اطلاعاتند و به شدت تحریکزا هستند و
م
حیطهای با بار کم اینگونه نیستند. شدت، تازگی و یا پیچیدگی محیط جنبههای اصلی مرتبط با بار آن محیط به شمار میآیند.
شخصیت فرد به ویژه رابطه آن با واکنشهای در برابر تغییرات سطح برانگیختگی، به شدت بر چگونگی پاسخ فرد به محیط اطراف تأثیر دارد. هیجان خواهی و غربالگری محرک دو مثال از صفات شخصیتی هستند که از این نظر بسیار مهماند.
4-2-3- اثرات تراکم بالا بر انسانها
مطالعات در مورد ازدحام کوتاه مدت
پژوهش در مورد ازدحام درازمدت معمولاً پاسخهایی را مورد بررسی قرار میدهد که به شکل طبیعی در گروههایی بروز میکنند که به مدت طولانی تحت شرایط یا تراکم بالا زندگی مینمایند. به طور معمول ماهیت این مطالعات همبستگی است. قبل از بحث درباره اثرات مواجهه درازمدت با تراکم بالا، نتایج پژوهشهای مربوط به اثرات ازدحام کوتاه مدت مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
اندرو ( 1953) بیان می کند که، مطالعات در مورد ازدحام کوتاه مدت بیشتر آزمایشی بودهاند. به طور معمول پژوهشگر به شکل تصادفی آزمودنیها را در شرایط آزمایشی قرار میدهد که به لحاظ تراکم فضایی یا اجتماعی با یکدیگر متفاوت هستند. آزمایش ممکن است به کوتاهی 30 دقیقه یا به مدت چند ساعت باشد. روشن است که مدت زمان کوتاه آزمایش و ماهیت مصنوعی موقعیت، تعمیم نتایج این مطالعات را به مسائل افرادی که ازدحام جدی را در محیطهای واقعی تجربه میکنند، محدود میسازد. با این وجود این آزمایشات با ارزشند زیرا تنها راه معتبر بررسی متغیرهای جغرافیایی و موقعیتی است که در مطالعات میدانی ازدحام درازمدت مبهم باقی میمانند. همچنین با استفاده از روشهای آزمایشی متغیرهای مستقل و وابسته بیشتری مورد مطالعه قرار میگیرند. رایجترین متغیرهای وابسته در آزمایشات مربوط به ازدحام کوتاه مدت واکنشهای عاطفی و هیجانی، انجام تکلیف و رفتارهای اجتماعی مثل پرخاشگری، رفتار کمک بخش و جذابیت بین فردی است.
آزمایشات ازدحام کوتاه مدت میتواند هم در موقعیت آزمایشگاهی و هم موقعیت میدانی انجام گیرد. یک نمونه خوب از مطالعه آزمایشگاهی درباره اثرات مواجهه کوتاه مدت با تراکم بالا توسط متئوس269، پائولوس و بارون270 (1979) صورت گرفته است. هدف آنها تعیین این بود که تراکم چه اثراتی بر رفتار پرخاشگرانه آزمودنیهای در حال رقابت یا همکاری با یکدیگر میگذارد. آزمودنیهای این آزمایش دانشجویان پسر سال نخست رشته روانشناسی بودند. آنها به شکل تصادفی در گروههای با تراکم بالا (چهار فرد در اتاق 7/1×2 متر) و تراکم پایین (چهار نفر در اتاق 4×9/3 متر) قرار داده شدند. آزمودنیها در این گروهها سعی میکردند تکلیف بسیار پیچیده گذر از دوازده ماز افقی تو درتو با استفاده از راههای عمودی درست و نادرست را به اتمام برسانند. پژوهشگران دریافتند که تراکم بالا عملاً پرخاشگری تحت شرایط رقابتی را کاهش داده است در حالی که این نتایج مغایر با برخی از مطالعاتی است که درباره آنها بحث خواهیم کرد ولی با پژوهشهای جدیدی همخوانی دارد که نشان میدهند ازدحام در شرایط رفابتی به جای پرخاشگری به کناره گیری میانجامد (بام، والینس، 1977؛ لو271، 1978). تراکم هیچ اثری بر پرخاشگری آزمودنیهای همکار نداشت. متئوس، پائولوس و بارون نیز دریافتند اگر به آزمودنیها بین بخش اول و دوم مطالعه 30 دقیقه استراحت داده شود، تمام اثرات تراکم از بین میرود. آنها عنوان داشتند که نتایج مطالعات آزمایشگاهی تراکم را میتوان به تجارب کوتاه مدت آن مانند تجارب در آسانسورها و اتوبوسها تعمیم داد.
ساگرت272، مکینتاش و وست273 (1975) دو مطالعهای را انجام دادند که عالیترین نمونههای پژوهش روی اثرات کوتاه مدت تراکم در موقعیت میدانی هستند. هدف هر دو مطالعه بررسی اثرات تراکم بر توانایی شخص در انجام دقیق تکالیفی بود که به دقت و تفکر بالا احتیاج داشت.
نتایج به دست آمده از این آزمایشات نشان داد که مردان در مقایسه با زنان، در شرایط شلوغی زیاد هیجانات شدیدتری (مثل پرخاشگری، کیفوری) را گزارش کردند.
با وجود برخی استثنائات باید خاطرنشان ساخت که مواجهه با تراکم بالا به جای اثرات مثبت، اغلب دارای اثرات منفی است. افرایش تراکم به ویژه تراکم اجتماعی، به شدت سطوح برانگیختگی فیزیولوژیک را بالا میبرد (آیلو274، اپستین و کارلین275، 1975؛ ایوانز276، 1979؛ ساگرت277، 1978؛ سینگلر278، لاندبرگ و فرانکن هوسر279، (1978) و این برانگیختگی اغلب توسط مردمی که آن را تجربه میکنند، منفی تعبیر میشود. مواجه کوتاه مدت با تراکم بالا میتواند باعث اثرات ثانوی منفی نیز گردد، مثل مردمی که اخیراً تجربه تراکم داشتند و بعد توانایی کاهش یافته در تحمل ناکامی نشان دادند (دولی280، 1975؛ شرود281، 1974).
اگر در تراکم زیاد دیگران شما را لمس کنند شرایط آزار دهنده تر میگردد (نیکوزیا282، هالمن283، کارلین، اسپتین و آیلو، 1979). جای تعجب ندارد که آزمودنیها در اتاقهای کوچک، در مقایسه با آزمودنیها در اتاقهای بزرگ، احساس شلوغی، محدودیت و نارضایتی بیشتری میکنند و اتاق را گرمتر و آزاردهندهتر میبینند؛ دانش آموزان در کلاسهای شلوغتر از تهویه هوا، اندازه اتاق و کلاسی که در آن هستند، بیشتر شکایت مینمایند (استوکولز، رال284، پینر و شاپلر285، 1973). انتظار تجربه تراکم بالا باعث میشود افراد ارتباطشان را با دیگران قطع کنند و از تعامل کناره بگیرند (بام و گرین برگ، 1975؛ بام و کومان، 1976). گریفیت و ویچ286 (1971
) نشان دادند که تراکم زیاد باعث شد که آزمودنیهای آنها دچار حالات خلقی بسیار بد گردند و در مقایسه با آزمودنیهایی که تراکم کمی را تجربه کردند، از غریبهها متنفر شوند؛ اثرات تراکم بالا وقتی شدیدتر میشود که دمای اتاق گرم باشد.
بسیاری از مطالعات ازدحام کوتاه مدت روی کودکان انجام گرفتهاند. اگر منابع در دسترس کودکان زیاد باشد تراکم اثری روی آنها ندارد (لو و اسمتانا287، 1978؛ راه و پترسون288، 1974)، اما در اکثر موارد تراکم بالا با بدرفتاری پرخاشگری مرتبط بوده است (گینسبورگ289، پولمن290، واولون و هوپ291، 1977؛ هات و وایزی292، 1966؛ مک گرو293، 1972). لو و کنلی294 (1979) در یک مطالعه میدانی 5 ساله، تأیید کردند که تراکم بالا پرخاشگری را افزایش میدهد و با آشفتگی گزارش شده توسط فرد و بازی کمتر با اسباب بازیها ارتباط دارد. بعلاوه آنها متوجه شدند که پسران در