رابطه انحرافات جنسی و جرائم دیگر زنان
شکی نیست که عوامل روانی نیز در جرائم و انحرافات زنان نقش مهمی بازی میکنند. بعبارت دیگر زنان میتوانند در بعضی از جرائم به طریق مختلف رفتارهای ضد اجتماعی داشته باشند، مثلا رفتارهای انحرافی یا روابط نامشروع بویژه در آن مواردی که مواظبت و کنترلهای اجتماعی و خانوادگی کمتر بوده باشد، یک انحراف متداول است. اما باید توجه داشت که بین این نوع از جرائم جنسی ذکر شده و اشکال دیگر رفتارهای ضد اجتماعی زنان نیز یک رابطه مستقیم وجود دارد. مثلا زنانی که از مغازهها دزدی میکنند و یا مشروبات الکلی استعمال مینمایند، اغلب در محیط خانواده نیز نافرمانی میکنند و یا زنانی که بیشتر اوقات خود را در خارج از خانه میگذرانند، بعدها به انحرافات دیگری از قبیل رابطه نامشروع کشیده میشوند. بنابراین، بین تخلفات جنسی و اشکال دیگر انحرافات زنان رابطه قابل ملاحظهای وجود دارد.
اما جرائم دیگری وجود دارد که اکثرا به وسیله زنان به مورد اجرا گذاشته میشوند. مانند راه انداختن « خانههای فساد» با مسموم کردن و آدم کشی برای انتقام گرفتن، و بچه کشی و سقط جنین در موارد خاص و یا کتک زدن فرزند ناتنی و … بنابراین نوع جرم بر حسب جنسیت گوناگون است و کمتر مشاهده میشود که زنان دست به دزدی اتومبیل بزنند و یابرای دزدی شبانه وارد خانهای شوند که با تخریب همراه باشد، در صورتی که دزدی از فروشگاهها بیشتر از جرائم زنان است.
علل جرائم و انحرافات اجتماعی در زنان و دختران
مطالعه و ارزیابی نقش جرمزایی خانوادههای نابسامان موجب گردیده که جرم شناسان به اهمیت آن تاکید نمایند و خانوادههای نابسامان را در گروه جرمزا قرار دهند. بنا به نظر پروفسور لئوته، از هم پاشیدگی خانوادهها در اشخاصی که واجد خصوصیات زیر میباشند جرمزا محسوب میشود:
- در شخصیت آن افراد، استعداد جنائی و آثار خرده فرهنگ جرمزا وجود داشته باشد.
- این افراد از عوامل گوناگون ثمر بخش خانوادگی آنان را در مسیر فضائل و ملکات اخلاقی سوق دهد، و از منهیات و انحرافات باز دارد محروم مانده باشد.(کی نیا، 797:1376)
گذشته از تاثیرات از هم پاشیدگی خانواده در بزهکاری زنان ، اغلب جرم شناسان ، معتقدند که اکثر زنان مختلف را نمیتوان در الگوی معمولی به عنوان مجرم شناخت . زیرا اکثر آنان مقدار زیادی اضطراب روانی نشان میدهند . بعلاوه زمینههای تزلزل شرایط اقتصادی و ناپایداری خانوادگی در میان زنان بزهکار بیشتر از مردان است .
در تحقیقی که بوسیله ریگ انجام شده ، ضعف رابطه با پدر نشان داده شده است . این محقق 25 نفر از زنان را با یک گروه از زنان که غیر بزهکار بودند مقایسه کرده و دریافت که :
- دختران مجرم پدرانشان را به عنوان پدری می شناسند که درستی با آنها کوتاهی کرده است .
- دختران مجرم کمتر از افراد غیر مجرم از راهنمایی والدین بر خوردار شده و خود والدین نیز برای دختران سر مشق های بدی بوده اند .
- دختران مجرم در مقایسه با دختران غیر مجرم ،. جدایی پدرانشان را بشتر تحمل کرده و رقم بزرگی از آنها مخصوصا در اوائل سالهای بلوغ از داشتن پدر محروم بوده اند .
علاوه بر اینها ، از نظر جرم شناسان ، زنان دارای طبع انفعالی هستند و بیشتر از مردها به محبت نیاز دارند، و در عین حال آنان از نظر عاطفی از مردها قوی تر میباشند . بنابراین ، اکثر جوامع قبول کرده اند که دختران بیش از پسران به مراقبتهای خانوادگی نیاز دارند . طبق تحقیقی که در دانشگاه شیکاگو به عمل امده ، آسیب پذیری دختران در خانوادههای از هم پاشیده بیشتر از پسران است . زیرا محققان این دانشگاه به این نتیجه رسیده اند که 8/66 درصد دختران بزهکار که با رقم 8/44 درصد برای دختران غیر بزهکار قابل مقایسه است به خانوادههای از هم پاشیده مربوط بوده اند بنابراین علی رغم سایر عوامل موثر در بزهکاری زنان میتوان گفت که از هم پاشیدگی خانواده در میان دختران بزهکار 5/1 برابر بیش از گروه غیر بزهکار است .