سخنوری از فضایل و مناقب انسانها است و ابنتیمیه ایشان را «من اخطب الصحابه» نام میبرد. «بدون تردید علی از سخنوران صحابه بود». [۵۳۹]
در مقابل جریان تخریب از امیرالمومنین علی (علیه السلام) با عنوان « خلیفه راشدا»[۵۴۰] دفاع میکند.
در مورد خطاهای عثمان ضمن پذیرش تلویحی آنها اسباب مغفرتایشان را بیان میکند. اما در مورد امام علی (علیه السلام) دست ابنتیمیه خالی است و به اتهامات مخالفین حضرت همانند خوارج استناد میکند که خودش بارها آنها را مردود اعلام کرده است. او در نهایت به فضایل زیادی همانند سابقه و ایمان و جهاد و غیراینها همانند فرمانبری و گواهی پیامبر (صلی الله علیه و آله) به بهشتی بودن علی، اشاره میکند و اینکه مظلومانه به شهادت رسید، مهر تایید میزند و اعلام میکند که اینها موجب آمرزش است.[۵۴۱] به اعتراف ابنتیمیه، مسلمین از مهاجرین و انصار که تابع رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستند نسبت به علی (علیه السلام) بغض نمیورزند. [۵۴۲]
این مسئله از اهمیت موضوع حکایت دارد و کسی مایل نیست در جامعه اسلامی به ناصبی بودن و داشتن بغض به علی (علیه السلام) مشهور گردد.
با عنایت به شرایط بعد از قتل عثمان ابنتیمیه با قاطعیت افضلیت حضرت علی (علیه السلام) را بر تمام صحابه موجود نسبت به تولیت خلافت اعلام میکند: «علی افضل از همه بود پس تصدی حکومت توسط او اصلح بود». [۵۴۳]
ابنتیمیه معتقد است بهرغم بی تفاوتی سیاسی برخی افراد در خصوص خلافت علی (علیه السلام) و رفتار خنثی و بی طرفانه تعدادی از صحابه در منازعه حضرت با مخالفین،ایشان دارای احترام و جایگاه ویژه نزد آنها بود.
با وجود امتناع سعد بن ابی وقاص، اسامه بن زید، عبدالله بن عمر و محمد بن مسلمه از جنگ در رکاب علی (علیه السلام) و جبهه مخالفین، آنان مقامایشان را بزرگ میداشتند و از ارادتمندان حضرت بودند و کسی را صالحتر از او برای امامت در زمان او نمیدانستند. [۵۴۴]
حدیث سلونی قبل ان تفقدونی را با توجیهی غیر موجه میپذیرد اما جمله بعدی را که میگوید: «سلونی عن طرق السماء فانی اعلم بها من طرق الارض» انکار میکند. [۵۴۵]
توجیه نادرست او این است که علی (علیه السلام)این جمله را در کوفه گفته است نه در مدینه که محل زیست صحابه بود و همه تعالیم را مستقیما از پیامبر (صلی الله علیه و آله) اخذ نموده بودند. جمله «لولا علی لهلک عمر» را در یک مورد میپذیرد. [۵۴۶]
او برخی تفریطهای نابجای خود را با اکرام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و سیده نساء العالمین توصیف کردنایشان تا حدی جبران میکند.
تعبیر از فاطمه (سلام الله علیها) بهعنوان سیده نساء العالمین برای تجلیل از مقام بانوی بزرگ اسلام است و از روایتهای محدثین اهلسنت گرفته شده است. [۵۴۷]
۱۰-۳- واجب الاکرام بودن اهلبیت (علیهم السلام) بهعنوان ثقل اصغر:
ابنتیمیه تبعیت از اهلبیت (علیهم السلام) را همانند قرآن واجب میداند و آنان را یکی از دو امر بزرگ (ثقیل) معرفی میکند که مودت و رعایت حقوقشان واجب است:
تبعیت از قرآن بر امت واجب است بلکه آن اصل ایمان است. . . به همین منوال محبت و موالات و رعایت حقوق اهلبیت واجب است و این دو بزرگ (ثقل) هستند و پیامبر ملازم آنها است. از زید بن ارقم در صحیح مسلم حدیث ثقلین بهاین صورت نقل شده است: «یاایها الناس انی تارک فیکم الثقلین و فی روایه احدهما اعظم من الآخر» و سپس در توصیف آن دو فرمود: «کتاب الله فیه الهدی. و فی روایه هو حبل من الله من اتبعه کان علی الهدی و من ترکه کان علی الضلاله و عترتی اهلبیتی. اذکرکم الله فی اهلبیتی، اذکرکم الله فی اهلبیتی، اذکرکم الله فی اهلبیتی». از زید بن ارقم سوال شد اهلبیت چه کسانی هستند در جواب گفت:« اهلبیته من حرم الصدقه هم آل العباس و آل علی و آل جعفر و آل عقیل. [۵۴۸]
جمله اخیر که در ایضاح محتوایی حدیث ثقلین ذکر نموده است بسیار پر معنی است. البته ابنتیمیه اهلبیت (علیهم السلام) را فراتر از مفهوم خاص شیعه میگیرد ولی بیان ایشان مصادیق مورد نظر شیعه را هم شامل میشود.
تکرار سه مرتبه عبارت «اذکرکم الله فی اهلبیتی» در یک بیان نشانه اهمیت و جایگاه اهلبیت (علیهم السلام) در کنار قرآن است تا امت متفطن به آن شده و شان آنان را مراعات نمایند.
۱۱-۳- پذیرش مرجعیت علمیاهلبیت (علیهم السلام):
ابنتیمیه مرجعیت علمی اهلبیت (علیهم السلام) را بهصورت موجبه جزئیه پذیرفته است و اما در موارد اختلافی مثل هر عالم سنی نظرات علما و پیشوایان خود را ارجح میداند.
رجوع عمر به علی (علیه السلام) برای حل مشکلی از مشکلات مورد تایید ایشان است. [۵۴۹]
در خصوص جواز اقامه دو نماز جمعه در شهر و نماز عید بهنحوی از سیره ائمه اهلسنت خبر نقل میکند که گویی صرف رفتار عملی اهلبیت (علیهم السلام) برای آنان و خود ابنتیمیه حجت است.
او میگوید: «بنا بهشهرت، مذهب احمد بن حنبل و اکثر پیروان ابوحنیفه و اکثر پیروان متاخر شافعی همین است». آنگاه ابنتیمیه جمله درخور توجهی را در در احتجاج ائمه اهلسنت به سیره عملی امام علی (علیه السلام) بیان میکند: «هولاء یحتجون بفعل علی بن ابی طالب لانه من خلفاء الراشدین. . . فاحمد بن حنبل و کثیر من العلماء یتبعون علیا فیما سنه». [۵۵۰]
در عبارت دوم با کلیت مینویسد، هر سنتی که علی (علیه السلام) تاسیس میکرد مورد تبعیت امام احمد بن حنبل بود کهاین امر ناشی از پذیرش مرجعیت علمی حضرت در نزد سلف مطاع و مورد احترام ابنتیمیه است.
ابنتیمیه رفتار امیرالمومنین علی (علیه السلام) را در برخورد با غالیان بهعنوان فعل معیار در انحراف آنها با این جمله مورد تایید قرار میدهد: «. . . حرقهم بالنار». [۵۵۱] اجماع العتره حجه[۵۵۲] و اهل البیت المطاع[۵۵۳] دو جمله پر معنایی هستند که باید مورد امعان نظر جدی قرار گیرند و مشیر به پذیرش مرجعیت علمی عترت و اهلبیت (علیهم السلام) و لزوم احتجاج و تاسی بهآنها است.
عترت از نظر مصداقی معادل اهلبیت (علیهم السلام) است و ابنتیمیه اتفاق نظر آنها را حجت میداند و توصیف اهلبیت (علیهم السلام) به مورد اطاعت و فرمانبری، کاشف از مرجعیت علمی آنان است.
او در مورد مرجعیت علمی ائمه سه گانه از علی بن الحسین سجاد (علیه السلام) تا امام صادق نظر اجلالی خاصی دارد و مینویسد: «دیگران از آن سه بزرگوار علم میآموختند»: (فان هولاء الثلاثه رضی الله عنهم قد اخذ اهل العلم عنهم). [۵۵۴]
در تثبیت مرجعیت ائمه سه گانه مذکور معتقد است احادیث آنها در صحاح و سنن و مسانید و فتاوی سلف نقل میشود. [۵۵۵]همچنین در مورد علی بن الحسین (علیه السلام) که او را از تابعین میداند، در تعبیری مرجعیت علمی حضرت را با همان عنوان موجبه جزئیه تثبیت میکند: «ومن التابعین (الذین اخذ عنهم العلم). . . علی بن الحسین. . . ».[۵۵۶]
۱۲-۳- تبجیل و تفخیم و تکریم خاص اهلبیت (علیهم السلام):
ابنتیمیه وقتی که تعبیر اهلبیت (علیهم السلام) و ائمه اهلبیت (علیهم السلام) را مطلق بهکار میبرد در اکثر موارد به همان معنایی است که شیعیان بهکار میبرند. استفاده از تعبیر اهلبیت (علیهم السلام) برای خاندان امامت بهوفور در جملات ابنتیمیه بهکار رفته است. [۵۵۷]
برای توصیف حضرت علی (علیه السلام) از «امیرالمومنین» بهفراوانی استفاده میکند. [۵۵۸]
در فرهنگ اعتقادی شیعه این وصف از اختصاصات امام علی (علیه السلام) است.
ابنتیمیه تعابیر احترام آمیزی از قبیل هولاء الساده، [۵۵۹] ساده الاخیار، [۵۶۰] من اجلاء السادات المومنین، [۵۶۱] اجماع العتره حجه، [۵۶۲] واهل البیت المطاع[۵۶۳] را در مورد اهلبیت (علیهم السلام) بهکار برده است. در مورد علی بن الحسین (علیه السلام) تعابیر«فمن کبار التابعین و ساداتهم علما و دینا. . . هو افضل هاشمی. . . . . . . کان ثقه مامونا کثیر الحدیث عالیا رفیعا. . . کان من خیار اهل العلم و الدین من التابعین» را بکار برده است. [۵۶۴]در مورد ابوجعفر محمد بن علی باقر(علیه السلام) تعبیر شکافنده علم را بدون اعتراض نقل میکند که بهمنزله پذیرش آن است «قیل انما سمی الباقر لانه بقر العلم لا لاجل بقر السجود جبهته» و در منزلت علمی و دینی جعفر بن محمد صادق (علیه السلام) مینویسد: «من خیار اهل العلم و الدین. . . ». [۵۶۵]
از ائمه سه گانه تحت عنوان پیشوایان دین و سرور مسلمین تجلیل میکند: «علی بن الحسین و ابنه ابی جعفر محمد و جعفر بن محمد هولاء من ائمه الدین و السادات المسلمین». [۵۶۶]
زبان تکریم ابنتیمیه در مورد ائمه اهلبیت (علیهم السلام) بهنحو بارزی به شیوه ابنحنبل و دیگر علمای اهلسنت ترجیح دارد.
بهرغم توصیف امام صادق (علیه السلام) به من خیار اهل العلم و الدین بنا بهمسلک اهلسنت در اعلمیت ایشان نسبت به علمای دیگر از جمله زهری توقف میکند: «اما کونه اعلم اهل زمانه فهذا یحتاج الی دلیل و الزهری من اقرانه و هو عند الناس اعلم منه». [۵۶۷]
او در تمام مطالب خود بهمبانی اهلسنت پایبند است و صدای اهلسنت را بلندتر و رساتر از دیگران بیان میکند.
ابنتیمیه موسی بن جعفر (علیه السلام) را راستگوی مورد اعتماد و از پیشوایان مسلمانان محسوب میکند. عبارت: «ثقه امین صدوق من ائمه المسلمین» جایگاه والا و معتمد حضرت را در میان اهلسنت و مسلمانان غیر شیعه نشان میدهد. او به عابد بودن و متنسک بودن ایشان بااین تعبیر خاص«. . . و موسی بن جعفر مشهور بالعباده و النسک» صحه میگذارد. [۵۶۸]
در مورد محاسن و مکارم معروف و محامد مناسب شان علی بن موسی (علیه السلام) مینویسد: آنها را اهل معرفت میشناسند: «فان علی بن موسی له من المحاسن و المکارم المعروفه و الممادح المناسبه للحاله اللائقه به ما یعرفه بها اهل المعرفه». [۵۶۹]
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |